میگنا: روانشناساني كه در حيطه بررسي نحوه پردازش هيجانات فعال هستند، به طرح مفاهيمي پرداختند كه بر پردازش هيجانات به شيوه متمركز بر خود و فاقد ارزيابي هاي منفي تاكيد دارند و در نهايت منجر به تجربه احساسات مثبت نسبت به خويشتن خواهند شد. همگام با گسترش پژوهش ها در اين زمينه، سازه اي جديد تحت عنوان «شفقت به خود» يا Self-Compassion در روان شناسي مطرح شد كه به نوعي جايگزين ارزش خود Self-Esteem مي باشد. شفقت به خود اگرچه در روانشناسي غربي مفهوم جديدي است اما قرنها كه در فلسفه شرقي وجود دارد!
شفقت به خود در معنای ساده خود به معنای مهربانی و شفقت افراد با خودشان است. طبق نظریات بسیاری از روان شناسان بودایی( مانند سالز برگ 1997، نف، 2003) شفقت به خود مربوط به بررسی و در نظر دیگری کفایت ها، شکست ها و اشتباهات شخصی و هم چنین مواجه با موقعیت دشوار و دردناک زندگی که خارج از کنترل آدمی می باشند هستند.
مهربانی به خود به معنای درک و دلگرم کردن خودمان در هنگام احساس رنج، شکست و عدم کفایت می باشد(در چنین شرایطی نباید خود را مورد انتقاد و سرزنش قرار دهیم) متاسفانه بسیاری از افراد در چنین شرایطی خود را مورد انتقاد شدید قرار می دهند و می گویند من خیلی احمق و تنبل هستم، من از خودم خجالت می کشم. اما اگر چنین شرایطی برای دوستمان پیش آید ما هرگز به این صورت او را مورد انتقاد قرار نمی دهیم. نف(Neff 2003) شفقت به خود را به عنوان سازه اي سه مولفه اي شامل سه جز اساسی زير مي داند:
-مهربانی به خود در مقابل قضاوت يا انتقاد از خود
-احساسات مشترک بشری در مقابل انزوا
بهوشياري يا ذهن آگاهی در مقابل همسان سازي افراطي يا تسلیم.
بهوشياري در مقابل همسان سازي افراطي در شفقت به خود، به يك آگاهي متعادل و روشن از تجارب زمان حال مي انجامد و باعث مي شود جنبه هاي دردناك يك تجربه نه ناديده گرفته شود و نه مكررا ذهن را اشغال كند(نف،2009).
روا داشتن شفقت به خود براي فرد يك امنيت هيجاني ايجاد مي كند كه بدون ترس از سرزنش خود به مشاهده خود خويش بنشيند و به او اجازه مي دهد كه الگوهاي ناسازگارانه افكار،احساسات و رفتارهاي خود را درك و اصلاح كند(براون،1999)
بنابراين شفقت به خود شامل سه عنصر اصلی می باشد: مهربانی، احساسات مشترک بشری و ذهن آگاهی. این عناصر با یکدیگر ترکیب می شوند و با ارتباط و تعامل با یکدیگر باعث ایجاد یک چهارچوب ذهنی مربوط به شفقت به خود می شوند.
از آنجا كه شفقت به خود و فراتر از آن،درمان مبتني بر شفقت، سازه اي نوپا در روان شناسي است، ضرورت انجام پژوهش هاي بيشتر براي بررسي كارايي اين مدل به خصوص در بافت فرهنگ شرقي كه ماهيتي متفاوت از فرهنگ غرب دارد، احساس مي شود.
درمان متمركز بر شفقت براساس رويكرد تحولي عصب شناختي براي مشكلات سلامت ذهني شكل گرفته است(گيلبرت،2005)، و بر چهار حوزه تجارب پيشين و تاريخچه اي،ترس هاي اساسي،راهكارهاي احساس امنيت،پيامدها و نتايج پيش بيني نشده و غيرعمدي، متمركز است(گيلبرت، 2009).
شفقت مهارتي است كه مي توان به كسي آموخت و سپس با تمرين ان توسط آن شخص،سيستم هاي فيزيولوژي عصبي و ايمني فرد تحت تاثير قرار گيرد(ديويد سون،2003 و لوتر،2008). اين درمان يكپارچه نگر،برگرفته از علم عصب شناسي،روانشناسي اجتماعي،رشد،تحولي و بودايي همچنين بسياري ديگر از ساير مدل هاي درماني در مشكلات ذهني است.
در اين درمان از طريق ايجاد و يا فازايش يك رابطه شفقت ورز درون مراجعان با خودشان به جاي سرزنش كردن،محكوم كردن و يا خود انتقادي،كمك لازم به مراجعان مي شود.
از نتايج اين نوع درمان، مهم شمردن بهزيستي،درك و همدلي،همدردي كردن، عدم قضاوت و عدم مقصر شمردن ديگران،تحمل و يا تاب آوري ،آشفتگي،درد و رنج،از طريق توجهفتفكر،رفتار،تصويرسازي،احساس، حس كردن شفقت آميز است (گيلبرت،2009).
درمان متمرکز بر شفقت، ریشه در شفقت دارد پس این تاکید بر شفقت بایستی در همه جنبههای درمان از جمله ارتباط با درمانجو و شیوه کمک ما به ایشان برای ارتباط با خود و دیگران جاری باشد.
از طرفي ديگر همه متخصصان بر اين باورند كه هسته اصلي رابطه مراجع و درمانگر بر شفقت است(گيلبرت،2009).
درمان متمرکز بر شفقت به معنای دور شدن از احساسات و تجربههایی که ما را ناراحت میکنند نیست؛ بلکه به معنای حرکت موثر به سوی آنها، شیوههای مشفقانه ”بودن“ در ذهن و جهان و حتی پیش رفتن به سوی چیزهایی هست که ما را به زحمت میاندازد تا بتوانیم با شفقت با آنها کار کنیم؛ پس هرکاری در CFT انجام بدهیم فعالیت ما همیشه شامل این موارد است:
1. ابراز گرما و ملایمت در رفتار خود (به شکلهایی که برای درمانجو موثر باشد)
2. کمک به درمانجو تا بتواند به شیوهای حاکی از فهم و مهربانی و نه شرم با تجربههای خودش ارتباط برقرار کند.
3. تمرکز بر کمک به درمانجو برای آموختن ایجاد احساسات امنیت در خود و
4. پرورش شجاعت هیجانی برای روی آوردن به چیزهایی که واقعا او را میترساند و کار با آنها
چند راهنمایی دیگر برای استفاده موثر از CFT در اتاق درمان:
. مراقب نقش خود به عنوان درمانگر باشید
وقتی CFT را انجام میدهیم مهم است که مراقب نقشی که به عنوان درمانگر داریم باشیم و به بهترین شیوه انجام آن فکر کنیم. میتوان برای این کار از خود پرسید که کارکرد ما به عنوان درمانگر در بافتار رابطه درمانی چیست و چطور میتوانیم از حضور خود برای تسهیل رسیدن به اهداف و هدایت مسیر درمان استفاده کنیم؟ سعی کنید کمی بیشتر به این نقشها توجه کنید و در نظر بگیرید که آیا انجام این کار به سوالاتی مثل الان چه کار باید انجام بدهم که در فرایند درمان پیش میآیند کمک میکند؟ و وقتی درمانجو حرفی به شما میزند از خود بپرسید آیا متوجه هستم که چه اتفاقی اینجا میافتد؟ چطور میتوانم پاسخ بدهم؟
. هر از گاهی به مدل تکاملی اشاره کنید. نیازی نیست وارد بحثهای عمیق درباره تکامل بشوید؛ در واقع این بحثها مفید نیستند؛ اما مفید خواهد بود اگر به افراد کمک کنیم بفهمند به چه دلیلی وقتی احساس مورد تهدید واقع شدن یا برانگیخته شدن یا برعکس احساس امنیت میکنند اتفاقات متفاوتی درون ذهن و بدنشان میافتد. در نظر گرفتن هیجانات تهدید به عنوان ابزارهایی که برای مراقبت کردن از خودمان تکامل یافتهاند به درمانجویان کمک میکند بفهمند که چرا درون این هیجانات گیر میافتند. اتفاقی نیست که این هیجانات افکار و تصورات ذهنی و توجه ما را به منابع ادراک شده تهدید متمرکز میکنند و این قطعا تقصیر درمانجویان نیست که چنان اتفاقی میافتد.
یادگیری این نکته هم که کمک به خودشان برای احساس امنیت این فرایند را برعکس میکند –یعنی توجه و استدلال منعطفتر، تفکر عمیق و گرایشهای مفید اجتماعی را تسهیل میکند- میتواند به انگیزش آنها برای کار با این هیجانات دشوار بیفزاید.
1. استفاده از گفتگوی سقراطی برای تضعیف حمله به خود
گفتگوی سقراطی شیوه مفیدی برای کمک به درمانجویان است تا از شرمگین کردن خودشان به خاطر تجربهای که دارند به سوی آگاهی از این بروند که بسیاری از جنبههای زندگیشان تقصیر آنها نیست.
سعی کنید بپرسید که:
این هیجان را چطور حس کردید؟ آیا انتخاب کردید که خشمگین/هراسان/بیمیل باشید یا این احساسات یک دفعه در ذهن و بدن شما پدیدار شدند؟ کی یاد گرفتید که …؟ چه تجربههایی به شما آن را یاد داد؟
با توجه به چیزهایی که درباره تاریخچه شما میدانیم آیا قابل فهم نیست که به این شیوه احساس/فکر/تجربه کنید؟ وقتی خود منتقدتان به شما حمله میکند چه حالی پیدا میکنید؟ برای چه کاری به شما انگیزه میدهد؟ در نهایت چه کاری انجام میدهید؟
این نوع پرسشها به درمانجویان کمک میکند تا تمایل خود به حمله کردن به خودشان به خاطر چیزهایی که انتخاب یا طراحی نکردهاند را کمکم رهابکنند و رفتهرفته تجربهها و رفتارهای خود را در بافتار زندگیشان بفهمند. از این موضع صحنه برای ایشان آماده میشود تا به طور مشفقانه مسئولیت بهتر ساختن زندگی خود را بر عهده بگیرند.
اثربخشي اين درمان در برخي از آزمايش هاي تصادفي و كنترل شده مورد مطالعه و بررسي قرار گرفته است و تاثيرات آن بر كاهش هيجانات منفي و افكار بدبينانه و عزت نفس (لينكن و ديگران؛ 2013)، كاهش استرس و افزايش احساس آرامش و تسكين (هريوت و ديگران؛ 2014)، درمان افسردگي(زارعي، 1393) بهبود خود انتقادي و افكار خود تخريب،كاهش نشانه ها و علائم متداول اضطراب، استرس و افسردگي( گيلبرت، 2012) در ارتقاي بهبود هيجاني بيماران(گيلبرت،2013) در گروههاي مختلفي نشان داده شده است.
فهرست روان درمانی مبتنی بر شفقت شفقت به خود چیست؟
آموزش شفقت به خود ذهن آگاه
محتوای جلسات آموزشی (هشت جلسه)
توجه شفیق
رفتار شفیق
استدلال شفیق
تصویر برداری شفیق
حس شفیق
احساسات شفیق
منابع:
1- کولتس، راسل. (1395). چند راهنمایی برای استفاده موثر از درمان متمرکز بر شفقت در اتاق درمان. علی فیضی (مترجم). مركز خدمات روانشناسي و مشاوره زندگي
2. فصلنامه علمی پژوهشی زن و فرهنگ سال هشتم. شماره 31 . بهار 1396 / جمیله احمدپور دیزجی،کیانوش زهراکار،علیرضا کیامنش – عنوان مقاله: : مقایسه اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت و درمان بهزیستی بر سرمایه روا نشناختی دانشجویان دختر دچار شکست عاطفی.
2- پايان نامه فاطمه نوربالا- تحت عنوان: اثربخشی پرورش ذهن شفقتورز (CMT) بر میزان اضطراب و خودانتقادی بیماران افسرده (دانشگاه علامه طباطبايي- 1391)